منظور از کنترل دریچه درد، تعدیل درد است که ممکن است باعث بلوکه شدن یا کاهش شدت درد گردد.
به طورکلی دو نوع کنترل دریچه درد وجود دارد:
*کنترل دریچه نخاعی (Spinal gate control)
*کنترل دریچه فوق نخاعی (Supraspinal gate control)
کنترل دریچه نخاعی (Spinal gate control)
اولین بار ملزاک (Melzack) و وال (Wall) در سال 1965 تعدیل انتقال درد را مطرح کردند که به کنترل دریچه یا دروازه (Gate control) معروف شد. این تئوری عنوان می کند که می توان ازطریق تحریک فیبرهای قطور که سرعت بیشتری نسبت به فیبرهای درد دارند، شدت درد را کاهش داد. فیبرهای قطور همانند A-بتا (A-beta fibers) و A-آلفا (A-alpha fibers) باعث تحریک سلول های مهاری ماده ژلاتینی (Substantia gelatinosa, or SG) می گردند و این سلول های ماده ژلاتینی با مهار پیش سیناپسی هر دو گروه فیبرهای آوران اولیه (فیبرهای کوچک و بزرگ) و همچنین مهار پس سیناپسی سلول های انتقالی اسپاینوتالامیک (T cells, or Spinothalamic transmission cells) از انتقال درد به مراکز بالاتر جلوگیری می کنند که نتیجه آن تعدیل درد است. بدین ترتیب از اثر فیبرهای درد A-دلتا و C بر سلول های انتقالی اسپاینوتالامیک کاسته می شود. این نوع از تعدیل درد در سطح نخاعی صورت می گیرد که به آن کنترل دریچه نخاعی (Spinal gate control) می گویند.
تصویر زیر:
برطبق تئوری فوق، سلول های مهاری ماده ژلاتینی به عنوان فیلتر یا دریچه عمل می کنند به نحوی که عدم فعالیت آنها باعث باز شدن دریچه و فعال شدن این سلول ها منجربه بسته شدن دریچه می گردد. این تئوری از این جهت حایز اهمیت است که می توان با اعمال تکنیک های درمانی ماساژ و کشش یا تحریکات الکتریکی از راه پوست (TENS) از شدت درد بیماران کاست.
کنترل دریچه فوق نخاعی (Supraspinal gate control)
به غیراز بسته شدن دریچه درد در سطح نخاعی ازطریق تحریک فیبرهای قطور، عوامل دیگری نیز باعث آنالژزی (Analgesia) و کاهش درد می گردند. برخی از عوامل فوق نخاعی که در سیستم ضد درد نقش دارند عبارتنداز:
*ماده خاکستری دور قناتی (Periaqueductal gray matter, or PAG)
*هسته رافه بزرگ (هسته سجافی بزرگ) (Nucleus raphe magnus, or NRM)
*هسته سرولئوس (Nucleus locus seruleus, or NLS, or NS)
*ماده خاکستری دور بطنی (Periventricular gray matter, or PVG) بطن سوم
*سیستم لیمبیک (Limbic system) به هنگام استرس (Stress) و هیجان
*رشته های راه هرمی یا راه کورتیکواسپاینال (Corticospinal tract)
تصویر زیر:
پیام های ورودی مختلف از قسمت های فوق نخاعی به شاخ خلفی (Posterior horn) نخاع می توانند باعث بسته شدن دریچه درد گردند. بنابراین اطلاعات ارسالی از سیستم عصبی مرکزی بالاتر از طناب نخاعی با اثر بر روی سلول های شاخ خلفی نخاع منجربه تعدیل درد می شوند و بدین ترتیب اطلاعات ورودی به نخاع قبل از اینکه توسط سطوح بالاتر درک یا حس گردند، مهار می شوند. این نوع از کنترل درد به عنوان یک سیستم کنترل مرکزی شناخته می شود که ازنظر اثرات درمانی بسیار مهم است. این سیستم ضد درد، هم درد حاد سوزنی را مهار می کند و هم در بلوکه کردن درد سوزشی آهسته موثر است.
مهار در شاخ خلفی نخاع در کنترل دریچه فوق نخاعی ممکن است درارتباط با اثرات زیر بر این سلول ها باشد:
*تحریک سلول های مهاری ماده ژلاتینی
*مهار مستقیم سلول های انتقالی اسپاینوتالامیک
مهمترین بخش هایی که درارتباط با کنترل دریچه فوق نخاعی شناسایی شده اند:
*ماده خاکستری دور قناتی (Periaqueductal gray matter, or PAG)
*هسته رافه یا سجافی بزرگ (Nucleus raphe magnus, or NRM)
*هسته لوکوس سرولئوس یا هسته سرولئوس (Nucleus locus seruleus, or NLS, or NS)
هسته رافه بزرگ یا سجافی بزرگ (Nucleus raphe magnus, or NRM) در قسمت تحتانی پل مغز و ناحیه فوقانی بصل النخاع قرار دارد. هسته رافه خود تحت تاثیر پیام های ورودی از ماده خاکستری دور قناتی (Periaqueductal gray matter, or PAG) و ماده خاکستری دور بطنی (PVG) بطن سوم است. ماده خاکستری دور قناتی همانند هسته رافه بزرگ نقش مهمی در کنترل درد دارد. این ماده (ماده خاکستری دور قناتی) در مغز میانی (مزانسفالون) در اطراف قنات سیلویوس (مجرای مغزی) واقع شده است. قنات سیلویوس که حاوی مایع مغزی-نخاعی است، بطن سوم را به بطن چهارم متصل می کند.
ماده میانجی ماده خاکستری دور قناتی به هسته رافه بزرگ، انکفالین است ولی نورون های هسته رافه بزرگ که به نخاع می روند حاوی سروتونین هستند.
هسته لوکوس سرولئوس یا هسته سرولئوس (Nucleus locus seruleus, or NLS, or NS) که در پل مغز قرار دارد یک مسیر نورآدرنرژیک است که به اندازه سیستم هسته رافه بزرگ به نخاع نیرومند است. احتمالا این مسیر ازطریق سیناپس مهاری مستقیم روی سلول های انتقالی اسپاینوتالامیک عمل می کند.
اثرات استرس و هیجان بر کاهش درد
سیستم لیمبیک یک عامل مهم در کاهش درد محسوب می شود. استرس و هیجان عامل تحریک دستگاه لیمبیک است. به هنگام استرس و هیجان، هسته قوسی (Arcuate nucleus) هیپوتالاموس که رشته های این هسته به ماده خاکستری دور قناتی (PAG) می روند، باعث آزاد کردن بتا-اندورفین می گردند.
بنابراین در شرایط خاص ممکن است با وجود آسیب شدید، دردی در آن وضعیت حس نگردد. سرباز مجروحی که در یک حالت خاص جنگی قرار گرفته به دلیل شرایط ویژه جنگ با وجود آسیب و ضایعه زیاد، درد چندانی حس نمی کند و دردش پس از رسیدن به موقعیت بهتر و ایمن حس می گردد. عدم احساس درد یا کاهش شدت درد در هنگام مسابقات و تمرینات ورزشی با وجود آسیب ورزشکار توسط بسیاری از آنها پس از بازی گزارش شده است.
نقش رشته های راه هرمی یا راه قشری-نخاعی (Corticospinal tract) در تعدیل درد
راه هرمی که از قشر مغز منشاء می گیرد با اثر بر نورون های حرکتی شاخ قدامی (آلفا و گاما موتور نورون ها) یا نورون های واسطه ای نخاع در کنترل حرکات اندام ها و تنه نقش دارند. ولی مطالعات انجام شده همچنین یک اثر ضد درد را به راه هرمی نسبت می دهند که ازطریق رشته هایی از راه هرمی صورت می گیرند. اهداف این رشته های راه هرمی به نواحی زیر است:
*هسته رافه بزرگ (ازطریق کولترال ها)
*هسته سرولئوس (ازطریق کولترال ها)
*نورون های واسطه ای مهاری شاخ خلفی نخاع جهت ایجاد مهار پیش سیناپسی روی نورون های آوران اولیه. بنابراین در هنگام فعالیت های فیزیکی، بسیاری از احساسات پیکری توسط رشته های راه هرمی مهار می گردند.
دستگاه شبه مرفینی مغز (Brain's opiate system)
بعضی از مهمترین مواد شبه مورفینی مغز عبارتنداز:
*انکفالین
*بتا اندورفین
*دینورفین
دینورفین به مقدار بسیار کم در دستگاه عصبی وجود دارد. اگر این ماده به درون دستگاه ضد درد تزریق شود، به میزان 200 برابر مرفین در تسکین درد موثر است. ماده خاکستری دور قناتی و ماده خاکستری دور بطنی دارای گیرنده های شبه مرفینی (اپیات) هستند. تزریق مقادیر کمی از مرفین به داخل ماده خاکستری دور قناتی و دور بطنی، یک عامل ضد درد بسیار قوی است. همچنین مرفین می تواند در نواحی دیگری چون هسته رافه بزرگ و شاخ های خلفی نخاع باعث آنالژزی (فقدان درد یا کاهش درد) گردد.
انشعاب و مسیر نورون های حسی محیطی (Peripheral sensory neurons) در سیستم عصبی مرکزی (CNS):
مهمترین راه های صعودی در ارتباط با نورون های حسی محیطی (آوران های حسی) به طرف نخاع و مغز دو راه اصلی هستند:
*راه اسپاینوتالامیک (Spinothalamic tract)
*راه ستون پشتی-نوار داخلی (Dorsal column-medial lemniscus)
راه اسپاینوتالامیک (Spinothalamic tract). این راه بیشتر مربوط به حس درد، حرارت و حس لمس خام (لمس غیر دقیق) است. این راه در نخاع تقاطع می کنند و به طرف تالاموس رفته و درنهایت به قشر مغز می روند. قشر مغز در درک حس های مختلف نقش دارد.
راه ستون پشتی-نوار داخلی (Dorsal column-medial lemniscus). سیستم ستون خلفی-لمنیسکوس داخلی، بیشتر حس لمس دقیق، پروپریوسپشن (حس عمقی) و ارتعاش را انتقال می دهند. عموما وارد هسته های کونئاتوس (هسته بورداخ)، گراسیلیس (هسته گل) و هسته Z در بصل النخاع می شوند. اکثرا در بصل النخاع تقاطع می کنند و تحت عنوان لمنیسکوس داخلی صعود کرده، به تالاموس و سپس به قشر مغز می روند.
راه اسپاینوتالامیک در اینجا شرح داده شده است. برای درک راه ستون پشتی-لمنیسکوس داخلی هم اینجا کلیک کنید.
راه های صعودی که در انتقال سیگنال های حس عمقی غیرادراکی نقش دارند شامل راه های زیر هستند:
*راه اسپاینوسربلار پشتی
*راه کونئوسربلار
این دو راه به مخچه ختم می شوند و غیر متقاطع هستند (به نیمکره مخچه در همان طرف می روند). دو راه نخاعی-مخچه ای پشتی (اسپاینوسربلار خلفی) و کونئوسربلار در حس عمقی ناخودآگاه (غیر ادراکی) نقش دارند. اولی درارتباط با حس عمقی عضلات و مفاصل از اندام تحتانی و قسمت تحتانی تنه و دومی مربوط به حس عمقی از عضلات و مفاصل اندام فوقانی و ناحیه فوقانی تنه است.
راه های صعودی دیگر شامل:
*راه اسپاینورتیکولار (راه نخاعی-مشبکی). در این مسیر اطلاعات حسی از نخاع به تشکیلات مشبک (Reticular formation) ساقه مغزی می روند.
*راه اسپاینوتکتال. در امتداد راه اسپاینوتالامیک بوده که در ناحیه ساقه مغز از آن جدا شده و در کالیکولوس فوقانی که مربوط به کنترل حرکات چشم است پایان می یابند. کالیکولوس فوقانی (برجستگی فوقانی) در مغز میانی قرار دارد.
*راه اسپاینوسرویکال (راه نخاعی-گردنی). این راه در گربه ها به خوبی تکامل یافته است.
گانگلیون نخاعی (Spinal ganglion):
گانگلیون (عقده یا گره) ریشه خلفی نخاع محل تجمع جسم سلولی نورون های حسی محیطی است. عقده های نخاعی داخل یا نزدیک سوراخ های بین مهره ای (Intervertebral foramens) قرار می گیرند. هر عصب نخاعی از پیوند ریشه های خلفی و قدامی (Anterior and Posterior roots) در ناحیه سوراخ بین مهره ای ایجاد می شود.
گانگلیون نخاعی، ریشه های خلفی-قدامی، عصب نخاعی و فاسیکولوس ها در تصویر زیر:
هر گانگلیون ریشه خلفی درحدود 50 الی 100 هزار نورون یک قطبی دارد (جهت شناخت انواع نورون ها ازنظر ساختمانی اینجا کلیک کنید). پیام های عصبی از محل گیرنده ها به فیبرهای عصبی و جسم سلولی انتقال می یابد تا از این طریق به نخاع منتقل شود. اجسام سلولی ممکن است در اثر فشارهای ناشی از یک دیسک بین مهره ای فتق یافته یا تومورها تحریک شوند و باعث احساس های ناخوشایندی چون درد و سوزش گردند.
مسیرهای فیبرهای حسی از ریشه های نخاعی به داخل طناب نخاعی:
فیبرهای حسی قبل از ورود به داخل نخاع به دسته هایی تقسیم می شوند:
*رشته های کوچک (بیشتر مربوط به راه اسپاینوتالامیک) که هر یک خود به شاخه های صعودی و نزولی تقسیم می گردند.
*رشته های بزرگ ( بیشتر درارتباط با مسیر ستون خلفی-لمنیسکوس داخلی که دارای آوران های اولیه میلین دار ضخیم هستند). اکثر این رشته ها همانند رشته های کوچک هر یک به شاخه های صعودی و نزولی تقسیم می شوند. رشته های بزرگ به طناب خلفی وارد می شوند.
شاخه های صعودی و نزولی رشته های کوچک به سگمان های متعدد در لامیناهای نخاعی زیر می روند:
*ناحیه مارژینال (Marginal zone) در لامینای I
*ماده ژلاتینی (Substantia gelatinosa) در لامینای II
*لامینای V . بعضی از رشته های A-دلتا به این قسمت وارد می شوند
لامیناهای نخاعی در تصویر زیر:
بسیاری از فیبرهای نوع C که درد آهسته (درد مزمن یا درد سوزشی) را با سرعت نیم الی دو متر در ثانیه انتقال می دهند، در لامیناهای I و II پایان می یابند. فیبرهای C فاقد میلین هستند. فیبرهای A-دلتا که در لامینای I و V ختم می شوند در انتقال درد سریع (درد حاد یا سوزنی) با سرعت 15 الی 30 متر در ثانیه نقش دارند. این فیبرهای اخیر دارای میلین ظریف هستند.
شاخه های نزولی رشته های بزرگ به ماده خاکستری نخاع در 3 الی 6 سگمان وارد می گردند. شاخه های صعودی به هسته های کونئاتوس و گراسیلیس در بصل النخاع می روند که با شروع مسیر طولانی خود کولترال هایی به ماده خاکستری می دهند.
پایانه های عصبی آزاد (Free nerve endings)
پایانه های عصبی آزاد، گیرنده های فاقد کپسول و میلین هستند که تقریبا در اکثر نواحی بدن یافت می شوند. این گیرنده ها به تحریکات مکانیکی، دما (گرما یا سرما) و مواد شیمیایی مضر پاسخ می دهند. فیبر عصبی آنها درد را به سیستم عصبی مرکزی انتقال می دهد تا از آسیب بیشتر بافتی جلوگیری گردد. بنابراین انتهاهای عصبی آزاد، گیرنده های درد هستند که نوسیسپتور (Nociceptor) نامیده می شوند.
برخی از نواحی بدن که دارای انتهاهای عصبی آزاد هستند:
*پوست
*عضلات
*تاندون ها
*پریوست
*رباط ها
*کپسول مفصلی
*جدار شریان ها
*غشاء های مخاطی و سروزی
*احشاء (مانند قلب، معده، روده باریک، روده بزرگ، مجاری صفراوی و رحم)
*مننژ (پرده های مغز و نخاع)
*پریوست
*داس و چادرینه جمجمه
علل درد (Causes of pain)
بعضی از عوامل مهم تحریک گیرنده های درد یا فیبرهای درد عبارتنداز:
*اسپاسم های عضلانی
*اسپاسم های عروقی
*ضایعه بافت به هر علتی که ممکن است درارتباط با موارد زیر باشد:
**ایسکمی (کاهش خونرسانی بافت)
**فعالیت های شدید بدنی
**تغییرات دمای شدید
**ضایعه مستقیم بافت
**تومورها
**خونریزی
**به علت یک بیماری خاص
**عفونت
**اسکار بافتی و چسبندگی ها
**سوختگی ها
*التهاب
*گیرافتادن اعصاب محیطی
انواع گیرنده ها و محرک های درد
برخی از گیرنده های حساس به درد (نوسیسپتورها) که دارای انتهاهای عصبی آزاد هستند شامل:
*گیرنده های درد مکانیکی (Mechanical nociceptor) که به آسیب مکانیکی بافت یا فشار مکانیکی شدید پاسخ می دهند.
*گیرنده های درد دما (Thermal nociceptor) به تغییرات بسیار شدید دما حساس هستند که خود به دو دسته تقسیم می شوند:
**گیرنده های درد گرما (Heat nociceptor)
**گیرنده های درد سرما (Cold nociceptor)
*گیرنده های درد شیمیایی (Chemical nociceptor) به مواد شیمیایی مختلف واکنش نشان می دهند. برخی از این مواد ممکن است هیستامین، پروستاگلاندین ها،سروتونین، آنزیم های پروتئولیتیک، برادی کنین و یون های پتاسم باشد.
نکته ای که باید توجه داشت این است که بیشتر گیرنده های درد به بیش از یک نوع محرک درد حساس هستند.
تحریک پایانه عصبی آزاد توسط عوامل مختلف در شکل زیر (نورون دوم جهت صعود به مغز در نخاع به طرف مقابل می رود):
بعضی از مواد شیمیایی همانند آنزیم های پروتئولیتیک به طور مستقیم به انتهاهای عصبی آزاد صدمه می زنند، درحالی که موادی چون برادی کنین و برخی از پروستاگلاندین ها بدون اینکه ضایعه ای در گیرنده ها ایجاد کنند، فقط موجب تحریک بسیار شدید آنها می گردند.
انواع درد (Types of pain)
درد را می توان به دو نوع اصلی تقسیم کرد:
*درد حاد (Acute pain) یا درد سریع (Fast pain)
*درد مزمن (Chronic pain) یا درد آهسته (Slow pain)
درد حاد (Acute pain): این نوع از درد به نام های دیگری چون درد سوزنی، تیز و الکتریکی نیز شناخته می گردد. مدت زمان ایجاد درد حاد پس از اثر یک محرک درد، یک دهم ثانیه است. فیبرهای A-دلتا در هدایت درد سریع یا حاد نقش دارند. بریدگی پوست، فرو رفتن یک شئ تیز در آن و شوک الکتریکی در ناحیه پوست مثال هایی از عوامل ایجاد درد حاد هستند. معمولا در بافت های عمقی این نوع از درد احساس نمی شود.
درد مزمن (Chronic pain): نام های دیگری که برای این نوع از درد به کار می رود شامل درد آهسته، سوزشی، تهوع آور و مبهم است. شروع درد آهسته پس از اثر محرک درد، بعد از یک ثانیه یا بیشتر است. از ویژگی های دیگر درد آهسته این است که با گذشت زمان، شدت آن افزایش می یابد. فیبرهای C در انتقال درد آهسته نقش دارند. درد آهسته ممکن است تقریبا در هر نوع از بافتی همانند پوست، عضلات، مفاصل، احشاء (معده، قلب، روده، کلیه ها و ...) ایجاد شود.
فیبرهای درد (Pain fibers)
دو نوع فیبر عصبی جهت انتقال پیام ها از گیرنده های حسی مربوط به انتهاهای عصبی آزاد وجود دارد:
*فیبرهای A-دلتا که دارای میلین ظریف هستند
*فیبرهای C که بدون میلین اند
تصویر زیر:
سرعت انتقال پیام توسط فیبرهای A-دلتا به سیستم عصبی مرکزی حدود 15 الی 30 متر در ثانیه است. فیبرهای C به علت نداشتن میلین، سرعتی در حدود نیم الی دو متر در ثانیه دارند. درد حاد (Acute pain) که درد سریع، سوزنی و تیز نیز خوانده می شود ازطریق A-دلتا منتقل می گردد. درد آهسته که به عنوان درد مزمن (Chronic pain)، درد مبهم و سوزشی نیز نامیده می شود توسط فیبرهای C انتقال می یابد.
اگر یک تحریک دردناک ناگهانی به پوست اعمال شود، دو نوع درد ایجاد می کند:
*در ابتدا یک درد سوزنی حاد به وجود می آید که توسط فیبرهای A-دلتا به نخاع منتقل می شود. به علت سرعت زیاد این فیبرها، عکس العمل سریع در فرد ایجاد می شود تا خود را از محرک دردناک دور کند.
*پس از یک الی چند ثانیه، درد سوزشی آهسته به وجود می آید که انتقال آن به طناب نخاعی توسط فیبرهای نوع C صورت می گیرد.
دردهای سوزشی آهسته با گذشت زمان شدیدتر می گردند (مثلا درد ناشی از احشاء یا اندام های داخلی). این دردها در بسیاری از موارد غیر قابل تحمل هستند.
مسیر فیبرهای درد از طناب نخاعی به سیستم عصبی مرکزی (CNS)
دو نوع فیبر درد A-دلتا و C، پیام های درد را از اندام های فوقانی، تحتانی، تنه و احشاء یا اندام های داخلی (به غیر از فیبرهای دردی که ازطریق اعصاب مغزی منتقل می شوند) به گانگلیون های ریشه خلفی نخاع ارسال می کنند. این فیبرها در نخاع به طرف بالا یا پایین می روند (یک الی سه سگمان نخاعی و در راه خلفی جانبی لیسوئر). فیبرهای درد درنهایت در شاخ خلفی (Posterior horn) نخاع پایان می یابند.
مسیر فیبرهای A-دلتا در سیستم عصبی مرکزی (CNS)
فیبرهای A-دلتا در لامیناهای I و V شاخ خلفی پایان می یابند. لامینای I همان تیغه حاشیه ای (مارژینال) است. لامیناهای I و V درارتباط با سیگنال های درد سریع (حاد) هستند. مسیر فیبرهای A-دلتا به دیگر بخش های دستگاه عصبی مرکزی ازطریق راه اسپاینوتالامیک (دستگاه قدامی-جانبی) صورت می گیرد. بنابراین، این فیبرها جهت صعود، ابتدا در نخاع تقاطع می کنند (به عنوان دومین نورون). مسیر اکثر فیبرهای درد A-دلتا پس از تقاطع در نخاع به تشکیلات مشبک (Reticular formation) تنه مغزی است. برخی از فیبرها به طور مستقیم به تالاموس و سپس به قشر مغز می روند.
فیبرهای A-دلتا از تشکیلات مشبک به نواحی زیر می روند:
*تالاموس
*هیپوتالاموس
*نواحی دیگر دیانسفالون که درارتباط با عناصر اطراف بطن میانی (بطن سوم) است
*مخ
مسیر فیبرهای C در سیستم عصبی مرکزی (CNS)
این فیبرها بیشتر به لامیناهای II و III شاخ خلفی نخاع می روند که مربوط به سیگنال های درد آهسته است. لامینای II همان ماده ژلاتینی (Substantia gelatinosa) است. سپس بیشتر سیگنال ها ازطریق یک یا چند نورون که دارای فیبرهای کوتاه هستند به میزان بیشتری در لامینای V ختم می گردند. از لامینای V با نورون های بعدی که دارای آکسون های بلند هستند سیناپس داده، که این آکسون ها ابتدا در نخاع به طرف مقابل رفته و در راه اسپاینوتالامیک (سیستم قدامی-جانبی) سیر می کنند که اکثر آنها در تشکیلات مشبک (RF) تنه مغزی پایان می یابند. البته اندکی از فیبرها بدون اینکه به طرف مقابل نخاع روند از همان طرف نخاع به سمت مغز صعود می کنند.
تعداد زیادی از فیبرهایی که به تشکیلات مشبک می روند به تالاموس ارسال می گردند که سپس از این قسمت به قشر مغز و نواحی دیگر مغزی می روند.
درک درد
مناطقی از سیستم عصبی مرکزی که بیشتر در درک درد نقش دارند عبارتنداز:
*دستگاه مشبک (RF)
*تالاموس
*برخی از مراکز دیگر در پایین قشر مغز
*قشر مغز
حتی درصورت انهدام کامل قشر مغز، توانایی فرد جهت درک خودآگاه درد ازبین نمی رود. البته برخی بر این عقیده اند که قشر مغز نقش مهمی در تغییر کیفیت درد دارد.
نویسنده: فیزیوتراپیست ابراهیم برزکار
منابع (References)
شادان، فرخ. ترجمه فیزیولوژى پزشکى پرفسور آرتور گایتون. انتشارات شرکت سهامى چهر*
کوثریان، سید حسین. نوروآناتومى (کالبدشناسى سلسله اعصاب مرکزى). مؤسسه انتشارات باورداران
نراقى، محمد على؛ حاجى حسینى، داود.ترجمه نوروآناتومی . انتشارات جعفری *
*میناگر،علیرضا و وثوق آزاد، ژاک. ترجمه نوروآناتومی پایه و کاربردی پرفسور فیتزجرالد.انتشارات دانش پژوه
*هاشمی کهنزاد، شهریار. ترجمه تفسیر پاتوفیزیولوژیک درد "سیریل مک براید" و "رابرت بلک لا". چاپ دوم. نشر دانش امرو
*استفاده از مطالب فقط درصورت ذکر منبع وبلاگ یا لینک آن مجاز است
مطالب مرتبط: تئوری کنترل دریچه درد (Gate control theory of pain